کمال خجندی:باز خود را چو گل تازه بر آراسته ای باغ رخسار بگلهای نر آراسته ای
❈۱❈
باز خود را چو گل تازه بر آراسته ای
باغ رخسار بگلهای نر آراسته ای
خلق بر یکدگر افتاده ز نظاره تو
که دو رخ خوبتر از یکدگر آراسته ای
❈۲❈
ابروی شوخ که با ماه نوش سر بسر است
بسر زلف سیه سر بسر آراسته ای
شوخی و فتنه گر و سنگدل و عهد شکن
چشم بد دور بچندین هنر آراسته ای
❈۳❈
با وجود لب تو نیست بسائی محتاج
مجلس ما که بنقل و شکر آراسته ای
هست مهمان نور آن به مگر ای دل که ز اشک
خانه دیده بلعل و گهر آراستهای
❈۴❈
روی آراسته بنمای خصوصة به کمال
که تو خاص از پی اهل نظر آراسته ای
کامنت ها