کمال خجندی:آشوب جانی شوخ جهانی بی اعتقادی نامهربانی
❈۱❈
آشوب جانی شوخ جهانی
بی اعتقادی نامهربانی
از پیش خویشم تا چند رانی
زهر فراقم تا کی چشانی
❈۲❈
من مهر ورزم آری من اینم
نو کینه ورزی آری تو آنی
گاهم نوازی گاهم گدازی
گاهی چنینی گاهی چنانی
❈۳❈
بی جرم کشتن مردم یکی را
توان ولیکن تو میتوانی
زینسان که داری از خویش دورم
گر میرم از غم حالمه ندانی
❈۴❈
گفتم نثارت سازم ه در اشک
گفتا چه گویم در مچکانی
با تو چه ماند خضر و مسیحا
عمری تو هرگز با کس نمانی
❈۵❈
گر از کمال ای مونسه ملولی
رفتم ز پیشت بردم گرانی
کامنت ها