کمال خجندی:این چه نبهاست وین چه شیرینی وآن چه گفتار و آن شکر چینی
❈۱❈
این چه نبهاست وین چه شیرینی
وآن چه گفتار و آن شکر چینی
صورت جان در آب عارض بین
با چنان رخ رواست خود بینی
❈۲❈
گرمنت پیش خویش بنشانم
تو نه آن آتشی که بنشینی
سوز جانم که کشته آنم
ریز خونم که تشنه اینی
❈۳❈
زاهدا مستم از لبش منو تو
بیخبر از شراب رنگینی
در نگیرد به هیچ نر آتش
دامن از آه ما چه در چینی
❈۴❈
چو فتادی به زلف یار کمال
بینی افتادگی و مسکینی
کامنت ها