کمال خجندی:ای زه نم کلک شکر بار تو تازه و تر باغ سخن را نهال
❈۱❈
ای زه نم کلک شکر بار تو
تازه و تر باغ سخن را نهال
تا شده روشن ز تو آب سخن
سرد شده بر دا مردم زلال
❈۲❈
دیده خط شعر و تو گشته سرخ
جدول دیوان من انفعال
گر بهدادیان موظف ز فقر
می نرسد دست تو چون پارسا
❈۳❈
تخفه ام اشعار مخیل فرست
از تو چو قانع شده ام با خیال
همت تو گر چه نیارد فرو
سر بمقام من شوریده حال
❈۴❈
هست امیدم که رساند ترا
پیر مکمل بمقام کمال
کامنت ها