گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

امیرخسرو دهلوی:لبش در شکر خنده جان می برد شکیب از من ناتوان می برد

❈۱❈
لبش در شکر خنده جان می برد شکیب از من ناتوان می برد
پیاله به کف چون روان می شود دل عاشقان را روان می برد
❈۲❈
کمر بسته در دل درون می رود پس آنگاه جان از میان می برد
چه شکل است این وه، که پیش حریف همی بگذرد، دست و جان می برد
❈۳❈
گرم پرسد از بردن دل کسی اشارت کنم کان جوان می برد
سر زلف کاید همی بر لبش نمک سوی هندوستان می برد
❈۴❈
نگارا، جگر پخته کردم که چشم خیال ترا میهمان می برد
شبی میهمان شو، ببین کارزوت صبوری ز خسرو چسان می برد

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۱۰۰۸

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها