امیرخسرو دهلوی:صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود شکیب در دل بیننده تنگ تاب شود
❈۱❈
صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود
شکیب در دل بیننده تنگ تاب شود
به ترک دین مسلمانیش بیاید گفت
دلی که در شکن زلف نیم تاب شود
❈۲❈
سیاه روی شدم زین سفید رخساران
چو هندویی که پرستار آفتاب شود
یکی ز پرده برون آی تا به دیده من
جمال جمله بهشتی وشان عذاب شود
❈۳❈
به هر جفا که کند چشم تو رضا دادم
که از خصومت ترکان جهان خراب شود
به هر زمین که چو آب حیات بخرامی
دهان مرده به زیر زمین پر آب شود
❈۴❈
به مجلسی که تو حاضر شوی، چه حاجت نقل؟
که هم به دیدن تو صد جگر کباب شود
سؤال غم زدگان را ز لب دری بگشای
که جان خسته به دریوزه جواب شود
❈۵❈
نخفت خسرو مسکین درین هوس شبها
که دیده بر کف پایت نهد به خواب شود
کامنت ها