امیرخسرو دهلوی:ز دوری تو چو خونابه من افزون شد مرنج ز اشک من ار آستانت گلگون شد
❈۱❈
ز دوری تو چو خونابه من افزون شد
مرنج ز اشک من ار آستانت گلگون شد
به گرد کوی تو مردم، نگفتیم که سگی
فتاده بود درین کوی، حال او چون شد
❈۲❈
بکش به ناز جهانی که شکل و شوخی تو
نه کم ز فتنه دهر و بلای گردون شد
کرشمه چند کنی، یک نظر به گوشه چشم
بدین طرف که جگرهای بیدلان خون شد
❈۳❈
به خون دیده نوشتم چو قصه دل خویش
درست نسخه ای از داستان مجنون شد
تو پای پیش نهادی به ره که بخرامی
به پای پس زدن خسته صبر بیرون شد
❈۴❈
خیال خنده تست این نه گریه خسرو
که چشمهاش چنین پر ز در مکنون شد
کامنت ها