امیرخسرو دهلوی:از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر دل نیست در جهان ز دل من فگارتر
❈۱❈
از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر
دل نیست در جهان ز دل من فگارتر
می گوی تلخ از آن لب شیرین که زهر تست
ز آب حیات بر دل و جان سازگارتر
❈۲❈
خلق از تو با کمال وفا با شکایتند
من هر چه بیش می کشیم شرمسارتر
پیش تو جان شکافم و باور نیایدت
هرگز ندیده ام ز تو بی استوارتر
❈۳❈
گفتم که هوشیار شو، ای دل، به کار عشق
عقلم به گوش گفت ز من هوشیارتر
در عشق بدگوار بود پند دشمنان
حقا که پند دوست از آن ناگوارتر
❈۴❈
پرسی که چون نخست دلت بیقرار نیست
گر باورم کنی قدری بیقرارتر
رخ هر چه بیش بر در تو می زنم به سنگ
بختم نگر که هست زرم بی عیارتر
❈۵❈
هم خود برون برآر، چو خسرو بگویدت
کاخر ز چیست چشم من سوکوارتر؟
کامنت ها