امیرخسرو دهلوی:زاد چون از صبح روشن آفتاب ساقی خورشید رو در ده شراب
❈۱❈
زاد چون از صبح روشن آفتاب
ساقی خورشید رو در ده شراب
لعل ندهی آن عرق در ده که چون
گل برآرد هم گل ست و هم گلاب
❈۲❈
خرم آن کو غرق می باشد مدام
چون خیال دوست در می های ناب
عاشقی با پارسایی هم خوش است
همچنان کافتاد میان باده آب
❈۳❈
هست ما را نازنینی می پرست
کو گهم بریان کند گاهی کباب
نیم شب کامد مرا بیدار کرد
من همان دولت همی دیدم به خواب
❈۴❈
بیخودی زد راهم از نی تا به صبح
خانه خالی بود و او مست و خراب
آخر شب صبح را کردم غلط
زانکه هم رویش بد و هم ماهتاب
❈۵❈
زلف بر کف شب همی پنداشتم
کز بناگوشش برآمد آفتاب
خاست از خواب و شرابم داد و گفت
نوش کن بر پادشاه کامیاب
❈۶❈
شاه قطب الدین، کلید هفت ملک
کز درش دارد جهانی فتح باب
کامنت ها