امیرخسرو دهلوی:تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز دل خون شد و حدیث بتان بر زبان هنوز
❈۱❈
تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز
دل خون شد و حدیث بتان بر زبان هنوز
عمرم به آخر آمد و روزم به شب رسید
مستی و بت پرستی من همچنان هنوز
❈۲❈
آهنگ کرده سوی بتان جان کمترین
کافر دلان حسن درون سوی جان هنوز
صد غم رسید و مرگ هنوزم نمی رسد
صد کعبه رفت و مهر دلم رایگان هنوز
❈۳❈
عالم تمام پر ز شهیدان خفته گشت
ترک مرا خدنگ بلا در کمان هنوز
بیدار مانده شب همه خلق از نفیر من
وان چشم نیم مست به خواب گران هنوز
❈۴❈
هر دم کرشمه های وی افزون و آنگهی
خسرو ز بند او به امید امان هنوز
کامنت ها