امیرخسرو دهلوی:یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ ساز یا تماشا گاه جانم آن رخ گلرنگ ساز
❈۱❈
یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ ساز
یا تماشا گاه جانم آن رخ گلرنگ ساز
زان همه دلها که از خوبان ربودی گرد خویش
تا نبیند چشم اغیارت حصار سنگ ساز
❈۲❈
دعوی خون بر لبت بسیار شد، بهر خدا
خنده شیرین کن و پس غنچه را دل تنگ ساز
ما نه ایم آنها که از چنگ تو جان خواهیم برد
خواه با ما صلح جوی و خواه با ما جنگ ساز
❈۳❈
یار اگر دشنام گفت، ای دل، به خون بنویس، پس
بر مثال بخت خود توقیع نام وننگ ساز
ما و رسوایی و بدنامی و بی ننگی عشق
ای سلامت جوی رو، با عقل و با فرهنگ ساز
❈۴❈
چون سرود عشق شد ورد من، ای مطرب، دمی
رشته تسبیح من بستان و تار چنگ ساز
خسروا، از عشق بازان چند جانی وام کن
وانگهی با عادت آن چشم شوخ و شنگ ساز
کامنت ها