امیرخسرو دهلوی:مشک تر بر مه پراگندی و شب میخوانیش برگ گل را پرشکر کردی و لب میخوانیش
❈۱❈
مشک تر بر مه پراگندی و شب میخوانیش
برگ گل را پرشکر کردی و لب میخوانیش
آفتاب نیمروزی و به خدمت کردنت
میرسد خورشید، اگر در نیمشب میخوانیش
❈۲❈
هست بر خورشید پیشت نام خورشیدی خطا
تو بدین نام از پی حسن ادب میخوانیش
نسخهای کز خط تست اندر دل سوزان من
سحر آتشبند یا تعویذ تب میخوانیش
❈۳❈
لب رطب سازی و آنگه خسته از دندان کنی
خسته از دندان من کن، گر رطب میخوانیش
ماه من زلف ذَنَبوَش را چه میگیری به دست؟
ماه کی گیرد ذنب را چون ذنب میخوانیش
❈۴❈
ناله عشاق را شور و شغب، گفتی ز چیست؟
نفخ صور است این که تو شور و شغب میخوانیش
با رقیبت نیست کار و خوانیش میدانم این
تا مرا سوزی ز حسرت بیسبب میخوانیش
❈۵❈
سجده کردن پیش طاق ابرویت از دوستی
فرض شد بر خسرو، ار تو مستحب میخوانیش
کامنت ها