امیرخسرو دهلوی:ترک من، سر مکش ز پرده خویش درکش آخر عنان زرده خویش
❈۱❈
ترک من، سر مکش ز پرده خویش
درکش آخر عنان زرده خویش
در می انداز ناتوانی را
با فراق هزار مرده خویش
❈۲❈
نظری کردم و چنان گشتم
که پشیمان شدم ز کرده خویش
مطرب از ناله ام چنان شد مست
که فراموش کرد پرده خویش
❈۳❈
ساقیا، خون من بخور به تمام
می بده، لیک نیم خورده خویش
به غلامی نیرزدت خسرو
تو فزون کن بهای پرده خویش
کامنت ها