گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

امیرخسرو دهلوی:دل من دست بازی می کند هر لحظه با مویش معاذالله که گر ناگه ببیند چشم بدخویش

❈۱❈
دل من دست بازی می کند هر لحظه با مویش معاذالله که گر ناگه ببیند چشم بدخویش
گهی کز در برون آید به عیاری و رعنایی زهی تاراج جان و دل به هر سو کاوفتد هویش
❈۲❈
گرفته آتش اندر جان و می سوزد همه مستی من از خود بی خبر، مشغول در نظاره رویش
به نرمی شانه کن در مویش، ای مشاطه کز دردش رگ جان بگسلد ما را، مبادا بگسلد مویش
گذشته ست آن که مستم کردی از بویش، صبا، اکنون
خرابم هم به بوی خود که از من می زند بویش
❈۳❈
رخی بر خاک می سایم کیم من تا قبول افتد نماز ناروای من به محراب دو ابرویش
ازان ابروی کژ کو با کمان هندوان ماند نزد جز تیر زهر آلود بر جان چشم هندویش
❈۴❈
چه عیش است اینکه من این جا و جان من بر رعنا دوان سرگشته همچون گرد بادی بر سر کویش
دل گم کرده می جستم میان خاک کوی او به خنده گفت چون خسرو نخواهی یافت، می جویش

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۱۱۹۸

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها