امیرخسرو دهلوی:ای ز تو خورشید چرخ در مرض تف و تاب از من تاریک روز، طلعت روشن متاب
❈۱❈
ای ز تو خورشید چرخ در مرض تف و تاب
از من تاریک روز، طلعت روشن متاب
چشمه خورشید را آب نباشد دگر
چون تو ز تف هوا خوی کنی، ای آفتاب
❈۲❈
زلف تو کژ پیچ پیچ، هر سر موی کژت
کژ بنشیند، ولیک راست نگوید جواب
بسته زلف تو گشت روی دل من سیاه
گور من آباد کرد خانه چشمم خراب
❈۳❈
چند به وهم و خیال از لب تو چاشنی
کام چه شیرین کند خوردن حلوا به خواب
من ز خیال لبت نیستم آگه ز خویش
مستی نقدم نگر نسیه چو بینی شراب
❈۴❈
بر من و رسواییم، گر تو کنی خنده ای
بس بودم از لبت تا بود این فتح باب
جان به فدای رخی کش چو نظاره کنی
صبر نگیرد قرار، عمر نجوید شتاب
❈۵❈
دست نشوید ز تو خسرو اگر چه ز عشق
از پی یا شستنت خون دل من شد آب
کامنت ها