گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

امیرخسرو دهلوی:ندانم کیست اندر دل که در جان می خلد بازم چنان مشغول او گشتم که با خود می نپردازم

❈۱❈
ندانم کیست اندر دل که در جان می خلد بازم چنان مشغول او گشتم که با خود می نپردازم
همه کس با بتی در خواب و من در کنج تنهایی چه باشد گر شبی پوشیده گردد دیده بازم
❈۲❈
غمت کشت و هنوز امشب ز اقبال خیال تو امید زیستن باشد، اگر من دل بیندازم
سر خود گیر و رو، ای جان دل برداشته، از من که من مرغ گرفتارم میسر نیست پروازم
❈۳❈
اگر چش ناله های دردناکم در نمی گیرد خوشم با این همه گر می شناسد باری آوازم
مسلمانی همه درباختم در کار بت رویان ببینید، ای مسلمانان که من دین در چه می بازم؟
❈۴❈
من و شب ها و دردی و حدیثی بود از حسنت که داد آن دولتم، جانا، که تا خود بشنوی رازم؟
به دشواری ز کویت دوش جان را برده ام آسان اگر عیبم نگیری، دل همانجا می کشد بازم
❈۵❈
چو بینم در تو دزدیده، حلالت باد خون من اگر فرمان دهی کشتن به گفت چشم غمازم
تو در بازی دلم در خون، نخواهم زیستن دانم ز درد آگه نیم حالی که من مشغول جانبازم
❈۶❈
چگونه جان برد خسرو ازین اندیشه کت هر دم فرامش می کنی عمدا و در جان می خلی بازم

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۱۲۵۳

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها