گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

امیرخسرو دهلوی:بی شاهد رعنا به تماشا نتوان رفت بی سرو خرامنده به صحرا نتوان رفت

❈۱❈
بی شاهد رعنا به تماشا نتوان رفت بی سرو خرامنده به صحرا نتوان رفت
دی رفت سوی باغ و ندانست غم ما این نیز نداشت که بی ما نتوان رفت
❈۲❈
صحرا و چمن پهلوی من هست بسی، لیک همره شو ای دوست که تنها نتوان رفت
کردیم رها جان و دل از بهر رخت، زانک با غمزدگان سوی تماشا نتوان رفت
❈۳❈
ماییم و سر کوی تو کز پیش نخوانی اینجا بتوان مرد و ازینجا نتوان رفت
گفتم که ز کویت بروم تا ببرم جان گفتن بتوان جان من، اما نتوان رفت
❈۴❈
ای قافله، در بادیه ام پای فرو ماند بگذر که در کعبه به این پا نتوان رفت
مپسند که در پیش لبت مرده بمانم تا زیسته از پیش مسیحا نتوان رفت
❈۵❈
خسرو، پس ازین مذهب خورشید پرستی مؤمن شده در قبله ترسا نتوان رفت

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۱۲۷

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

ع.ر.گوهر
2020-03-28T16:32:39
با سلام این مصرع را تصحیح بفرمایید با تشکر:این نیز ندانست که بی ما نتوان رفت