امیرخسرو دهلوی:شبی در کوی آن مه روی رفتم سر و پاگم چو آب جوی رفتم
❈۱❈
شبی در کوی آن مه روی رفتم
سر و پاگم چو آب جوی رفتم
نمی رفتم، بلا شد بوی زلفش
خراب اندر پی آن بوی رفتم
❈۲❈
به کویش رو نهادم بهر رفتن
ز بیهوشی به دیگر سوی رفتم
شبت خوش باد، ای دل، نزد آن ماه
که من خالی شدم، زین کوی رفتم
❈۳❈
شدم بدخو به رویش هر دم اکنون
کجا من دیدن آن روی رفتم
به سینه نقد جان تشویش می داد
به رشوت دادن آن خوی رفتم
❈۴❈
کج است آن زلف و می دانم به سویش
به گفت خسرو بدگوی رفتم
کامنت ها