امیرخسرو دهلوی:ز عشقت بیقرارم، با که گویم؟ ز هجرت خوار و زارم، با که گویم؟
❈۱❈
ز عشقت بیقرارم، با که گویم؟
ز هجرت خوار و زارم، با که گویم؟
نمی پرسی ز احوالم که چونی
پریشان روزگارم، با که گویم؟
❈۲❈
همی خواهم که بفرستم سلامی
چو یک محرم ندارم، با که گویم؟
نه یک محرم که راز دل توان گفت
فراوان راز دارم، با که گویم؟
❈۳❈
دلم بردی، غم کارم نخوردی
خراب است روزگارم، با که گویم؟
ندارد جز تمنای تو خسرو
جمالت دوست دارم، با که گویم؟
کامنت ها