امیرخسرو دهلوی:ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم چنین باشد چو گفت دل شنیدم
❈۱❈
ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم
چنین باشد چو گفت دل شنیدم
گذر کردم به بازار جمالت
دلی بفروختم، جانی خریدم
❈۲❈
جهانی کشته ای از من مکن ننگ
که من هم در صف ایشان شهیدم
به کویت مردنم روزی هوس بود
بحمدالله، به کام دل رسیدم
❈۳❈
بدار، ای پندگو، از دامنم دست
که من پیراهن عصمت دریدم
چه داند بی خبر خون خوردن عشق؟
تو از من پرس کاین شربت چشیدم
❈۴❈
اگر گویی ز من بربا دل خویش
ز تو نتوانم، از خسرو بریدم
کامنت ها