گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

امیرخسرو دهلوی:من و گنج غم و در سینه همان سیم تنم چه کنم؟ دل نگشاید به بهار و چمنم

❈۱❈
من و گنج غم و در سینه همان سیم تنم چه کنم؟ دل نگشاید به بهار و چمنم
چون دلم زمزمه شوق برآرد هر صبح از سر حال به رقص آیم و چرخی بزنم
❈۲❈
عاشقیم که گر آواز دهی جان مرا دوست از سینه ام آواز برآرد که منم
بس که بیرون و درونم همگی دوست گرفت بوی یوسف زند، ار باز کنی پیرهنم
❈۳❈
من چو جان بدهم، باید که به خون دیده قصه دوست نویسند و دعای کفنم
رشکم آید که مگس بر شکرش سایه کند ور فرشته پرد، آن سو، پر و بالش فگنم
❈۴❈
سایه همچو همایم به سر افگن زان پیش که فراق تو کند طعمه زاغ و زغنم
همه شب نام تو می گویم و جان در تاباک کیست آن لحظه که چیزی بزند بر دهنم؟
❈۵❈
من که بر بوی تو در راه صبا خاک شدم چه گشاید ز نسیم گل و بوی سمنم!
خسروا، هیچ ندانم که چه طاعت بود این روی در کعبه و دل سوی بتان ختنم

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۱۳۶۲

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

مهناز ، س
2017-02-01T00:17:43
بیت اشتباه استبس که بیرون و درونم همگی دوست گرفتبوی یوسف زند، ار باز کنی پیرهنم1362امیرخسرو دهلویمانا بوید
بلوری
2017-01-31T09:52:23
با سلامتصویری از یک خوشنویسی قدیمی از این غزل هست. آدرس ایمیلی بدهید تا آن تصویر را ارسال کنم. در پناه حق