امیرخسرو دهلوی:از طره تو جز ره سودا نیافتم وز غمزه تو جز در غوغا نیافتم
❈۱❈
از طره تو جز ره سودا نیافتم
وز غمزه تو جز در غوغا نیافتم
در زلف تو شدم که بجویم نشان دل
خود را ز دست دادم و دل را نیافتم
❈۲❈
تا دردی غم تو به کام دلم رسید
در دیده جز سرشک مصفا نیافتم
گویند «یافت هر کسی از دوستان وفا»
باری من ستمکش رسوا نیافتم
❈۳❈
بوسی به حیله ها ز لبت یافتم شبی
بیش آنچنان مراد مهیا نیافتم
بر کام من هر آنچه ز جام لبت رسید
از جام خضر و کام مسیحا نیافتم
❈۴❈
سلطانی از نسیم وصال تو بهره مند
من جز سموم هجر در اعضا نیافتم
کامنت ها