گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

امیرخسرو دهلوی:به بالین غریبانت گذر نیست ز حال مستمندانت خبر نیست

❈۱❈
به بالین غریبانت گذر نیست ز حال مستمندانت خبر نیست
ز تو پروای هستی نیست ما را ترا پروای ما گر هست و گر نیست
❈۲❈
تویی منظور من در هر دو عالم مرا بر دنیی و عقبی نظر نیست
یکایک تلخی دوران چشیدم ز هجران هیچ شربت تلخ تر نیست
❈۳❈
اسیر هجر و نومید از وصالم شبم تاریک و امید سحر نیست
همی خواهم که رویت باز بینم جز اینم در جهان کام دگر نیست
❈۴❈
دلی خالی نمی بینم ز دردت کدامین دل که خونش در جگر نیست
درین ره سرفرازی آن کسی راست که او را بیم جان و خوف سر نیست
❈۵❈
رخ و زلف تو شد غایب ز چشمم من شوریده دل را خواب و خور نیست
مکن بیچاره خسرو را ز در دور که او را خود جز این در هیچ نیست

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۱۴۲

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

حامد
2016-07-03T02:04:49
در آخرین مصراع به گمانم یک اشتباه تایپی است و باید «هیچ در» باشد تا «در هیچ». قافیه با «ر» و «نیست» تمام میشود. با درود