امیرخسرو دهلوی:نهفته خورد می آن شوخ و منکر است به رویم کجاست دولت آنم که تا دهانش ببویم؟
❈۱❈
نهفته خورد می آن شوخ و منکر است به رویم
کجاست دولت آنم که تا دهانش ببویم؟
خراب این هوسم که بود به خواب صبوحی
من آن دهان می آلود ز آب دیده بشویم
❈۲❈
شبیش دیدم در خواب، سالهاست که هر شب
ز شام تا سحر آن خواب پیش خویش بگویم
مگر ز وادی جانان صبا برد خبر من
که کاروان سلامت گذر نکرد به سویم
❈۳❈
به هر زمینی هر کس گلی شوند و گیایی
منم که مهرگیایی شوم به کوی تو رویم
به ناتوانیم از وی چه آن حال که بپرسیش؟
همین بس است که من سر بر آستانه اویم
❈۴❈
کنون که توبه شکستم، کدوی می به سرم نه
چنان که کاسه سر بشکند ز بار سبویم
تو بر گلوی من ار تیغ آبدار برانی
بسی ز شربت آب حیات به به گلویم
❈۵❈
مگو که خار جفایم ببین و مگذر ازین سوی
نه خسروم من، اگر سوی تو به دیده نپویم
کامنت ها