گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

امیرخسرو دهلوی:گذشت یار و نسازم به خوی او، چه کنم؟ چو صبر نیست ز روی نکوی او، چه کنم؟

❈۱❈
گذشت یار و نسازم به خوی او، چه کنم؟ چو صبر نیست ز روی نکوی او، چه کنم؟
رقیب گویدم، ای خون گرفته، چشم ببند چو عاشقم من مسکین به روی او، چه کنم؟
❈۲❈
شدم اسیر سمند و خلاص می جویم ولیک می کشدم دل به سوی او، چه کنم؟
به جوی اوست کنون آب و من چنین تشنه ولی ز خون من است آب جوی او، چه کنم؟
❈۳❈
روم به باغ بدین بو که خوش شود دل تنگ به هیچ باغ نیابم چو موی او، چه کنم؟
چه جای آنست که گویندم «آبروی مریز» بسوخته ست مرا آرزوی او، چه کنم؟
❈۴❈
فتادگی خودش عرضه می دهم از پی فتاده چند براین خاک کوی او، چه کنم؟
چو شیر خورد همه خون خسرو آن بدخو ز شیرخوارگی این است خوی او، چه کنم

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۱۴۳۴

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها