امیرخسرو دهلوی:چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم نه دوستی بود، ار دل به همرهی بندم
❈۱❈
چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم
نه دوستی بود، ار دل به همرهی بندم
اگر به تیغ ببرند بند بند مرا
تو ذکر وصل خودم کن که باز پیوندم
❈۲❈
چو مو که برکنی و باز روید، آن غم تست
که باز رست به دل هر پیش که برکندم
هزار کوه غم ار بر دلم نهی، بکشم
غبار خنگ تو بر دامن تو بربندم
❈۳❈
ز بهر کشتن خویشش حیات خواهم و بس
اگر حیات دهد بعد ازین خداوندم
رو مدار که از دیدنت شوم محروم
چنین که من به جمال تو آرزومندم
❈۴❈
دل شکسته خسرو تهی کنم یک بار
شوند محرم اگر دل شکسته ای چندم
کامنت ها