امیرخسرو دهلوی:جان من از غمت چنان شده ام که ز غمخوارگی به جان شده ام
❈۱❈
جان من از غمت چنان شده ام
که ز غمخوارگی به جان شده ام
غم جان بود پیش از این و کنون
بکشم خویش را، بر آن شده ام
❈۲❈
تا تو مهمان من شوی، خود را
از اجل یک شبی ضمان شده ام
پندت، ای نیک خواه، می شنوم
من که خود پند مردمان شده ام
❈۳❈
کوه دردم ترا، گنه چه کنم
که اگر بر دلت گران شده ام
گر سگان تو التفات کنند
دور از آن روی استخوان شده ام
❈۴❈
خوار منگر که خسروم آخر
که غلام تو رایگان شده ام
کامنت ها