گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

امیرخسرو دهلوی:مرا بین کاندرین حالت سر و سامان نمی خواهم نهانی خنده ای هم زان لب و دندان نمی خواهم

❈۱❈
مرا بین کاندرین حالت سر و سامان نمی خواهم نهانی خنده ای هم زان لب و دندان نمی خواهم
به غمزه زاهدان را کش، به ناوک مصلحان را زن که من خون پلید خود بر آن دامان نمی خواهم
❈۲❈
سر لبهات گردم، سبزه شان آغاز شد آن گه وگر زین بگذرد، من زیستن چندان نمی خواهم
ز مستیت ببین چندین زیان صبر و دل دارم مگر یک سود کان دم بوسه را فرمان نمی خواهم
❈۳❈
به رویت آرزومندم، مدار از من دریغ آخر که بت می جویم، ای کافر، ز تو ایمان نمی خواهم
مرا کش، ای نکوخواه و دعای بد مکن او را که من این راز دل می خواهم و از جان نمی خواهم
❈۴❈
طبیبا، درد عشق است این و خوش می آیدم مردن رها کن درد من بامن که من خود جان نمی خواهم
برو، ای عهد مستوری، درآ، ای دور بدنامی که من دیوانه عشقم، سر و سامان نمی خواهم
چو کار از زر برآید، کیمیا می خواهم، ای گردون
بده، سهل است این، خاک در سلطان نمی خواهم
❈۵❈
جلال دین و دنیا شاه پرور، زآنک می خواهم به دولت عمر او، وان عمر را پایان نمی خواهم
ز دست بیدلی خسرو به جان آمد، اگر بخشی دلی می خواهم از تو، لیک آبادان نمی خواهم

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۱۴۹۹

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها