امیرخسرو دهلوی:نه بی یادت برآید یک دم از من نه بی رویت جدا گردد غم از من
❈۱❈
نه بی یادت برآید یک دم از من
نه بی رویت جدا گردد غم از من
بزن بر جانم آن زخمی که دانی
به شرط آن که گویی «مرهم از من »
❈۲❈
دلم را خون تو می ریزی و ترسم
که خواهی خون بهای دل هم از من
مرا از هر که دیدی پیش کشتی
مگر کس را نمی بینی کم از من
❈۳❈
اگر آهی برآرم از دل تنگ
به تنگ آیند خلق عالم از من
کجا کارم به عالم راست گردد؟
که برگشتی چو زلف پر خم از من
کامنت ها