امیرخسرو دهلوی:ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی مکن یاد جوانی بلاست بیش تو دانی مکن
❈۱❈
ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی مکن
یاد جوانی بلاست بیش تو دانی مکن
قسم خود، ای جان، ز تن جمله گرفتی، کنون
خانه تو دیگر است خیز و گرانی مکن
❈۲❈
ای لب و چشمت بلا غمزه پنهان مزن
تیغ بزن آشکار، داغ نهانی مکن
چند خرامان روی، وه که بترس از خدا
غارت پیران راه بین و جوانی مکن
❈۳❈
هر چند بخواهی ز جور بر سر افتادگان
می بتوانی، ولیک گر بتوانی مکن
حسن چو میدان دهد، گوی ز سرها متاب
رخش بقا سرکش است، سست عنانی مکن
❈۴❈
اهل دل ار پیش ازین کشته خوبان شدند
باقی ازان تواند، دل نگرانی مکن
نرم تری زن گره برسر ابروی ناز
حال دلم دیده ای، سخت کمانی مکن
❈۵❈
حسن تو عالم گرفت، خورده ز خسرو مگیر
مرغ سلیمان بس است، مرغ زبانی مکن
کامنت ها