امیرخسرو دهلوی:ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن ظاهر نهان چه بینی، نظاره نهان کن
❈۱❈
ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن
ظاهر نهان چه بینی، نظاره نهان کن
پرواز کن به همت، بر پر به اوج عزت
جبرئیل اوج خود شو، بر سدره آشیان کن
❈۲❈
چشمت چو تندگیری چون پرده های دیده
بگشای پرده دل، سرپوش از آن روان کن
زان زر که کم خوری گر دامن گرانت ماند
بر دار خاک و خارا دامان خود گران کن
❈۳❈
عمر رونده خواهی پاینده تا قیامت
زنهار نام نیکو با عمر همعنان کن
گر تخت عاج خواهی، خود را بلند منگر
در خاک تست بادی، زان مشتی استخوان کن
❈۴❈
بر خویهای ناخوش نه باد برد، باری
داری رمی ز گرگان زر ابروی شبان کن
ور در صدف چنانی کآرند روی در تو
آیینه های خود را آیینه جهان کن
❈۵❈
رخ سوی شاه دل نه، کش در غزا خرد را
پس اسپ عشق در ران، فرزینش رایگان کن
بین شمع کش ز سوزش کشته ست جان روشن
گر روشنیت باید، تن را بسوز جان کن
❈۶❈
خسرو به ملک شهرت چندت زبان هرزه
عالم همه گرفتی، شمشیر در میان کن
کامنت ها