امیرخسرو دهلوی:تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان آهسته تر زمانی، ای میر کج کلاهان
❈۱❈
تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان
آهسته تر زمانی، ای میر کج کلاهان
چندان که بینم آن رو، چشمم نمی شود پر
چون دیدن گدایان بر خوان پادشاهان
❈۲❈
بی تو دو دیده چون نیست از هیچ گریه فارغ
من داد خود نیابم هرگز از این گواهان
من چشم باز کردم، خاک در تو دیدم
چون کوریم نیاید از سرمه سپاهان
❈۳❈
غوغاست پیش رویت از عاشقان که باشد
بازار بردگان را گرمی به چاشتگاهان
عشاق رو سیه را لازم بود ملامت
چون لعنت ملایک بر نامه گناهان
❈۴❈
خسرو به زلف و خالش اندوه خود چه گویی؟
دانی که غم نیاید اندر دل سپاهان
کامنت ها