امیرخسرو دهلوی:عزم برون چو مست خماری شوی، مکن تاراج نقش آزری ومانوی مکن
❈۱❈
عزم برون چو مست خماری شوی، مکن
تاراج نقش آزری ومانوی مکن
خردی و همرهی بدان می کنی، خطاست
خوبی، ولی چه سود که بد می شوی، مکن
❈۲❈
گر چه خوش است جور و جفاهای نیکوان
لیکن اگر نصیحت من بشنوی، مکن
کج می نهی به گاه خرامش به دیده پای
افگار گشت چشم من، این کج روی مکن
❈۳❈
گیرم که از لبم نرسانی گل انگبین
باری بدین سخن دل دشمن قوی مکن
بنمای رو و چشم مرا منتظر مدار
بگشای زلف وکار مرا یکتوی مکن
❈۴❈
عشق آفت است، خسروا، پا را به هوش نه
تسلیم شو به بندگی و خسروی مکن
کامنت ها