امیرخسرو دهلوی:سبزه همان و گل و صحرا همان باغ همان، سایه همان، جا همان
❈۱❈
سبزه همان و گل و صحرا همان
باغ همان، سایه همان، جا همان
گرد چمن شاهد زیبا بسی
در دل من شاهد زیبا همان
❈۲❈
پهلوی من صد بت جان بخش، وای
آن که مرا می کشد، الا همان
در چمنی هر کس و من بر درش
باغ من آن است و تماشا همان
❈۳❈
نام نماند از دل و جان و هنوز
عشق همان است و تمنا همان
چشم مرا سیل ز دریا گذشت
سوختگی دل شیدا همان
❈۴❈
قهر تو لطفی ست که عشاق را
خار همان باشد و خرما همان
فرق میان دو لبت کی توان
خضر همان است و مسجد همان
❈۵❈
از تو بلا وز دل خسرو رضا
کز تو همان شاید و از ما همان
کامنت ها