امیرخسرو دهلوی:آستان یار و آن گه خون من شاد باش، ای طالع میمون من
❈۱❈
آستان یار و آن گه خون من
شاد باش، ای طالع میمون من
باده خواهی خورد، روشن شد مزاج
چون چنین شد بار اول خون من
❈۲❈
بوالعجب کاری ست، من مشغول جان
وان رقیبت در چرا و چون من
کاری افتاده ست با شبها مرا
تو بخسپ، ای بخت دیگرگون من
❈۳❈
کشتی و بازم رهایی شد ز هجر
دیر زی درد درون افزون من
خون دل از دامن، ای دیده، مشوی
یادگارست این ازان مجنون من
❈۴❈
شعر خسرو مایه دیوانگیست
تا نیاموزد کسی افسون من
کامنت ها