گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

امیرخسرو دهلوی:بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است این بستان که ز جانم نفس باز پس است این

❈۱❈
بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است این بستان که ز جانم نفس باز پس است این
در هستی من چند زنی شعله هجران آخر دل و جان است، نه خاشاک و خس است این
❈۲❈
گفتم که گزیدم لب چون قند تو در خواب خندید و شکر ریخت که خواب مگس است این
ای باد، برو این نفس از ما برسانش کای عیسی جانها، گرو یک نفس است این
❈۳❈
خوش می کنم اندر هوس روی تو جانی هست ار چه خوش آینده و ناخوش، هوس است این
گفتم که به فریاد رس از غمزه خویشت تیری به من انداخت که فریادرس است این
❈۴❈
من بنده آن چشم که از گوشه چشمم شب دیدی و گفتی که بر این در چه کس است این؟
خسرو چه کند ناله عشاق، میا تنگ کاخر هم ازان قافله بانگ جرس است این

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۱۶۳۱

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها