امیرخسرو دهلوی:یک شب، ای ماه جهان افروز من بر من آی و باش صبرآموز من
❈۱❈
یک شب، ای ماه جهان افروز من
بر من آی و باش صبرآموز من
نیست یک ذره ترا دل گرمیی
گر چه صد دل پخته گشت از سوز من
❈۲❈
از چه روزم شد سیه، مانا فتاد
سایه شبهای من بر روز من
می دهم جان، بگذر و ناخوش من
بهر فردا مهلت امروز من
❈۳❈
گریه هم بر من شبیخون می کند
خسروا، بین لشکر فیروز من
کامنت ها