گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

امیرخسرو دهلوی:آن کیست که می آید صد لشکر دل با او درویش جمالش ما، سلطان دل ما او

❈۱❈
آن کیست که می آید صد لشکر دل با او درویش جمالش ما، سلطان دل ما او
بی صبح و شبی خواهم کو را غم خود گیرم من گویم و او خندد، تنها من و تنها او
❈۲❈
مستم ز خیال او من با وی و وی با من یارب، چه خیال است این، اینجا من و آنجا او
هجرم که ز چرخ آمد، از آه خودش زین پس تا سوخته نگذارم، یا من به جهان یا او
❈۳❈
مهتاب چه خوش بودی، گر بودی و من تنها لب بر لب و رو بر رو، او با من و من با او
گویند مرا آخر دیوانگیت خو شد دیوانه چرا نبوم، ماه من شیدا او
❈۴❈
من خسرو او زیبا بنگر که چه ننگ است این دیباچه دلها من، آیینه جانها او

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۱۶۵۱

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

فائزه
2011-12-28T03:12:36
درست این ابیات چنین است:مهتاب چه خوش بودی گر بودی و من تنهالب برلب و رو به رو او با من و من با اوگویند مرا آخر دیوانگیت خو شددیوانه چرا نبودم ماه من و شیدا اومن خسرو و او شیرین بنگر که چه شکلست ایندیباچه‌ی دلها من آیینه‌ی جانها او
احسان
2020-12-07T10:04:09
با درود به نظر می رسد چند اشتباهی در این غزل رفته، فکر می کنم درستش این گونه باشد: مهتاب چه خوش بودی او("گر" اشتباه است!) بودی و من تنهالب برلب و رو به ررو و او با من و من با اوگویند مرا آخ‌ر دیوانگیت جوشد (از جوشیدن)دیوانه چرا نبوم(نبوم- به معنی نباشم) ماه من و شیدا او