امیرخسرو دهلوی:هر جا که لب به خنده گشاید دهان تو خونابه ایست از لب چون ناردان تو
❈۱❈
هر جا که لب به خنده گشاید دهان تو
خونابه ایست از لب چون ناردان تو
ای بس عنان که بر سر کوی تو شد ز دست
کز راه جور باز نتابد عنان تو
❈۲❈
شد خانمان صبر همه غارت و خراب
از ترکتاز غمزه نامهربان تو
از خوی بد چه ظلم که بر ما نمی کنی
آخر چه کرده ام من مسکین از آن تو
❈۳❈
عشق تو بس که بر دل خسرو زده ست زخم
گره است امید زیستنم هم به جان تو
کامنت ها