امیرخسرو دهلوی:مست آمد آن نگار که ما مست روی او دیوانگیست کار من از جستجوی او
❈۱❈
مست آمد آن نگار که ما مست روی او
دیوانگیست کار من از جستجوی او
با خود برید چشم من از روی مردمی
گر آرزو کنید که بینید روی او
❈۲❈
بر خاک کوی وی دل من دوش گم شده ست
یک ره طلب کنید دل از خاک کوی او
خواهید تا چو من نشوید از بلای هجر
در من نگه کنید و ببینید سوی او
❈۳❈
گر تلخ پاسخی دهد از خوی تلخ خویش
هم بشنوید و تلخ مدانید خوی او
گر هیچ نیست، پیش نسیم صبا روید
بر خسرو شکسته رسانید بوی او
کامنت ها