امیرخسرو دهلوی:ای در دل من چو جان نشسته در سینه درون نهان نشسته
❈۱❈
ای در دل من چو جان نشسته
در سینه درون نهان نشسته
بالات که راست کرده تیری ست
تیری ست به مغز جان نشسته
❈۲❈
من رفتن جان چگونه خواهم
تو شوخ چو در میان نشسته
جان بر لبم آمد و نرفته
تا نام تو بر زبان نشسته
❈۳❈
من غرقه و دست و پا زنان، وای
می خند تو بر کران نشسته
ای خاک، به زاریم مکن دور
گردی ست بر آستان نشسته
❈۴❈
عشاق کشی چو بر در تست
خسرو به امید آن نشسته
کامنت ها