امیرخسرو دهلوی:عشق تو بلای جان بسندست یک خنده ازان دهان بسندست
❈۱❈
عشق تو بلای جان بسندست
یک خنده ازان دهان بسندست
یک گردش چشم تو به مستی
فتنه به همان جهان بسندست
❈۲❈
بیهوده به صید می زنی تیر
آن چاشنی کمان بسندست
تیغ از پی کشتنم چه حاجت؟
یک ناز بکن همان بسندست
❈۳❈
گر من دل گم شده نیابم
بر همچو تویی گمان بسندست
گفتی که دعای صبر می خوان
نام تو بر این زبان بسندست
❈۴❈
ای چرخ، بلا چه می فرستی
ما را غم آن جهان بسندست
گر دولت وصل نیست ما را
بدنامی مردمان بسندست
❈۵❈
اندر تب غم طپید خسرو
آن نرگس ناتوان بسندست
کامنت ها