امیرخسرو دهلوی:ما را دل زار مستمند است و آویخته خم کمند است
❈۱❈
ما را دل زار مستمند است
و آویخته خم کمند است
ای جان کسی، دل رهی را
می پرس که نیک دردمند است
❈۲❈
بدگوی که سرد گردد این دل
کز آتش شوق بر گزند است
تلخی نشنیدم از لبت هیچ
یا خود می تو هنوز قند است
❈۳❈
خامان به نهان دهند پندم
با سوخته ای چه جای پند است
جان در خم زلف تست بنمای
تا بنگرمش که در چه بند است
❈۴❈
تا خط تو نودمید گل را
بر سبزه هزار ریشخند است
خواهم سر سرو را ببرم
کز قد تو یک سری بلند است
❈۵❈
آن روی که چشم بد ازان دور
بنمای که خسروش بسند است
کامنت ها