امیرخسرو دهلوی:می نوش که دور شادمانیست خوش باش که روز کامرانیست
❈۱❈
می نوش که دور شادمانیست
خوش باش که روز کامرانیست
سر بر مکش از شراب کایام
از تیغ اجل به سر فشانیست
❈۲❈
این دل که ز عشق می خورد خون
با دشمن خود به دوستگانیست
مغرور مشو به بانگ نایی
کاواز درای کاروانیست
❈۳❈
هر دم که به خوشدلی برآید
سرمایه حاصل جوانیست
ساقی دل مرده زنده گردان
زان می که چو آب زندگانیست
❈۴❈
عشق آمد و عقل رخت بر بست
این هم ز کمال کاردانیست
بی خوابی و عاشقیست کارم
سگ بهر وفا و پاسبانیست
❈۵❈
خسرو به گزاف چند لافی
بانگ دهل از تهی میانیست
کامنت ها