گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

امیرخسرو دهلوی:نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی مفروش لذتش را به حیات جاودانی

❈۱❈
نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی مفروش لذتش را به حیات جاودانی
ز طرب مباش خالی می و رود خواه وساقی که غنیمت است و دولت دو سه روز زندگانی
❈۲❈
غم نیستی و هستی نخورد کسی که داند که گذشت عمر و باقی نبود جهان فانی
مکن، ای امام مسجد، من رند را ملامت چو به شهر می پرستان نرسیده ای، چه دانی؟
❈۳❈
چه شوی به زهد غره که ز دیر می پرستان به خدا رسید بتوان به تضرع نهانی
تو و زهد خرقه پوشان، من و دیر دردنوشان به تو حال ما نماند، تو به حال ما نمانی

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۱۸۴۶

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

منصور محمدزاده
2010-08-04T10:11:23
خواهشمند است بیت چهارم را به صورت زیر اصلاح فرمایید:مکن ای امام مسجد من رند را ملامتچو به شهر می پرستان نرسیده ای چه دانی؟---پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
هادی فراست
2013-07-29T03:13:11
قافیهٔ بیت آخر(رویی) با دیگر ابیات (نمانی و غیره) همگون نیست و بظر میرسد که از لحاظ وزنی هم سکته دارد. در بعضی نقل قول‌ها این بیت کلّاً وجود ندارد. آیا توضیحی جهت اصالت این بیت در دست هست؟سپاسگزارم.