امیرخسرو دهلوی:می به جام ار چه زخون من مسکین داری نوش بادت که شکرخنده شیرین داری
❈۱❈
می به جام ار چه زخون من مسکین داری
نوش بادت که شکرخنده شیرین داری
دو حیات است ز یک خنده تو عاشق را
زانکه در حقه یک خنده دو پروین داری
❈۲❈
زان لب ساده گرم بوسه ببخشی، کم ازآنک
نظری جانب این گریه رنگین داری
پیش صوفی گذرو، گریه خونین، فرمای
تا به خون دست بشوید دلش از دین داری
❈۳❈
نگری در من و چون من نگرم برشکنی
این چه فتنه ست که بهر من مسکین داری
خار در بستر تنهاییم افگند فراق
زان چه سودم که تو آن بر گل و نسرین داری؟
❈۴❈
همه را زنده کنی و بکشی خسرو را
جان من این چه طریق است و چه آیین داری؟
کامنت ها