امیرخسرو دهلوی:باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی؟ کز برای دل دیوانه ما می آیی
❈۱❈
باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی؟
کز برای دل دیوانه ما می آیی
می کشد هجر و ره آمدنت می طلبم
چیست فرمان تو، جانا، به کجا می آیی؟
❈۲❈
گر ز جا می روی از خویش نباشد عجبی
عجب این است که چون باز به جا می آیی
ای خوش آن کشته که شد در ته شمشیر و بزیست
که در آن دم تو به نظاره ما می آیی
❈۳❈
سوزت، ای عشق، همه خرمن جانها سوزد
شرم ناید که بر این برگ گیا می آیی
زندگانیت نمی سازد دانم، خسرو
آخر این کوی فلان است که تا می آیی!
کامنت ها