گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

امیرخسرو دهلوی:ای ز رویت چشم جان را روشنی زلف مشکن تا دلم را نشکنی

❈۱❈
ای ز رویت چشم جان را روشنی زلف مشکن تا دلم را نشکنی
گفتم ایمن شو که من زآن توام عید بر عمر است و آنگه ایمنی
❈۲❈
چیست کز دستم نمی نوشی شراب؟ روشنم شد تشنه خون منی
هر زمان گویی منال از دوستان چه اندر بازی، ای یار، افگنی؟
❈۳❈
آخر این جان است کز تن می رود آخر این تیغ است و بر من می زنی!
مانده با دامان آن یوسف دلم آخر این خون هم در آن پیراهنی
❈۴❈
پاک دامانی، تو دانی چاره چیست ما و معشوق و می و تردامنی
تا چه خواهد شد، ندانم حال من من اسیر و تیغ خوبان گردنی
❈۵❈
خسروا، از کندن جان چاره نیست چون نمی آری که دل را بر کنی

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۱۸۶۳

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها