امیرخسرو دهلوی:ای باد صبحگاه به من نام او بگوی خوناب غیرتم به لب جام او بگوی
❈۱❈
ای باد صبحگاه به من نام او بگوی
خوناب غیرتم به لب جام او بگوی
جان بو که خوش برآیدم امروز پیش او
چیزی دگر مگوی، همین نام او بگوی
❈۲❈
بستان دعای سوخته ای، وز لبش مرا
آلوده کرشمه دشنام او بگوی
یار است یا خیال؟ نمی دانم اینقدر
آن کیست در طواف بر آن بام او بگوی
❈۳❈
شبها منم ز غمزه او غرق خون ناب
این ماجرا به نرگس خودکام او بگوی
پیغام داد کز سر تیغت سر افگنم
حاجت به تیغ نیست، به پیغام او بگوی
❈۴❈
وامی ست جان خسرو از آن روی همچو مه
گر ممکن است بر رخ گلفام او بگوی
کامنت ها