امیرخسرو دهلوی:گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی دیده بد دور ازان جمال و جوانی
❈۱❈
گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی
دیده بد دور ازان جمال و جوانی
ما ز تو نزدیک می شویم به مردن
گاه خرامش مگر تو عمر روانی
❈۲❈
گر تو درآری به دوستگاری ما سر
هست سر آنکه سر دهیم نشانی
ای که زنی سنگ پیر توبه شکن را
شیشه نگه دار، سر تراست، تو دانی
❈۳❈
داغ شرابم برون خرقه چه بینی؟
داغ نگه کن ز ساقیم به نهانی
گر چه ازان شه خوریم خون و نپرسد
شربت درویش یاربش بچشانی
❈۴❈
درد من، ای باد، کوه تاب نیارد
می شنو از من، ولی بدو نرسانی
ای که دم از سوز شمع می زنی اینجا
سوزش جانی بدان نه سوز زبانی
❈۵❈
پیش که خسرو ز سینه آه برآورد
آه که جان نیز نیست محرم جانی
کامنت ها